دوستی خدا

آن چه پیش رو دارید گزیده ای از سخنان حضرت آیت الله مصباح یزدی – دامت برکاته – در دفتر مقام معظم رهبری – دامه ظله العالی – است که در تاریخ ۲۹/۸/۹۲، مطابق با شانزدهم محرم ۱۴۳۵ ایراد فرموده اند. باشد تا این رهنمودها بر بصیرت ما بیافزاید و چراغ فروزان راه هدایت و سعادت ما قرار گیرد.

مراتب دوستی خدا

بالاترین انگیزه ای که انسان را وادار می کند در مسیر تقرب به خدا گام بردارد، محبت خداست. هر چه انسان خدا را بیشتر دوست داشته باشد، بیشتر می خواهد به او نزدیک شود. حال این پرسش مطرح می شود که چه کنیم که محبت پیدا کنیم؟ محبت ارزشی متعالی است و به سادگی یافت نمی شود و نیاز به تلاش و کوشش در پیمودن راه آن دارد؛ البته همه مؤمنان مرتبه ای از محبت خدا را دارند. قرآن نیز در این باره می فرماید: «وَالَّذِینَ آمَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا للهِ». [۱] خداوند در آیه ای دیگر حداقل این محبت را این گونه بیان می کند؛ «قُلْ إِن کَانَ آبَاؤُکُمْ وَأَبْنَآؤُکُمْ وَإِخْوَانُکُمْ وَ أَزْوَاجُکُمْ وَعَشِیرَتُکُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَهٌ تَخْشَوْنَ کَسَادَهَا وَمَسَاکِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَیْکُم مِّنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِی سَبِیلِهِ فَتَرَبَّصُواْ حَتَّى یَأْتِیَ اللّهُ بِأَمْرِهِ» [۲] اگر انسان پدر، مادر، فرزندان، همسر، اموال، کسب و کار،‌ و یا مسکن و کاخش را از خدا دوست تر بدارد و این محبت ها مانع از اطاعت خدا شوند، در معرض خطر بسیار بزرگی است. انسان نباید هیچ چیز را از خدا بیشتر دوست بدارد. این یک مرتبه ‌از محبت است که لازمه ایمان است، ولی کل مسأله نیست. این که انسان واقعا خدا را دوست بدارد و حاضر باشد جانش را فدای راه خدا و اسلام کند، نعمت بسیار بزرگی است، اما این کف مسأله است و کمتر از این حد خطرناک است و خداوند نسبت به آن هشدار می دهد.

خداوند بندگانی دارد که محبت شان نسبت به خدا فوق درک ماست. درباره حضرت شعیب – علی نبینا و آله‌ و علیه السلام – نقل شده است که سال هایی طولانی گریه کرد تا چشم هایش نابینا شد. خدای متعال دوباره چشم هایش را به او برگرداند. باز سال ها گریه کرد تا دوباره چشمش نابینا شد. باز خدای متعال چشم هایش را به او برگرداند. باز سالیانی گریه کرد. خداوند به او وحی کرد: [۳] اگر از ترس جهنم گریه می کنی، من جهنم را بر تو حرام می کنم. اگر آرزوی بهشت داری، من بهشت را در اختیار تو گذاشتم. دیگر چه می خواهی؟ عرض کرد: خدایا! تو می دانی گریه من، نه از ترس جهنم است و نه به خاطر رسیدن به بهشت، من تو را دوست دارم و خواستار لقای تو هستم؛ من می خواهم به تو نزدیک شوم. خدای متعال نیز به او وحی کرد که چون این گونه هستی، من کلیم خودم را خادم تو قرار خواهم داد. داستان فرار حضرت موسی – علیه السلام – به مدین و ملاقات با دختران شعیب – علیه السلام – مقدمه بود برای این که حضرت موسی – علیه السلام – هشت یا ده سال برای حضرت شعیب – علیه السلام – شبانی کند.

حقیقت این مسایل چیست؟ واقعا گریه برای دوستی خدا آن هم در حدی که چند بار انسان کور شود و باز بینا شود، به چه معناست؟ این ها مسایلی است که برای ما درست قابل فهم نیست. درباره مراتب معرفت و محبت حضرت ابراهیم – علیه السلام – نیز این گونه آمده است [۴] که وقتی حضرت ابراهیم – علیه السلام – از نمرودیان جدا شد و به طرف سرزمینی که خداوند متعال برایش مقدر فرموده بود می رفت، گله‌ بزرگی به همراه خود داشت. [۵] در شب تاریکی جبرئیل به امر خداوند فریاد زد: «سبّوحٌ قُدّوس». حضرت ابراهیم – علیه السلام – حالت جذبه ای پیدا کرد و گفت‌: ای کسی که اسم محبوب من را بردی! نصف این گوسفندان را به تو می بخشم، یک بار دیگر اسم محبوبم را تکرار کن! نمی دانم گاهی برای شما اتفاق افتاده که نیمه شبی بلند شوید و صدای قرآن، اذان یا مناجاتی به گوشتان برسد و حالت ابتهاجی پیدا کنید؟! جبرئیل یک بار دیگر گفت: سبوح قدوس. باز شوق حضرت ابراهیم – علیه السلام – بیشتر شد و گفت بقیه‌ گله ام را نیز به تو بخشیدم، یک بار دیگر تکرار کن. این چه حالتی است که از شنیدن نام محبوب در دل ابراهیم پدید آمد؟ مگر محبت چه طور می شود و به کجا می تواند برسد که حضرت ابراهیم – علیه السلام – برای شنیدن نام محبوبش حاضر است هستی‌ و سرمایه اش را بدهد؟ اجمالا باید بدانیم که بین محبت ما تا محبت حضرت ابراهیم – علیه السلام – از زمین تا آسمان فاصله است؛ ما خدا را دوست داریم، علی – علیه السلام – نیز خدا را دوست داشت، اما محبت ما با محبت امیرمؤمنان – علیه السلام – و حضرت ابراهیم – علیه السلام – خیلی خیلی تفاوت است. باید باور کنیم که چنین مراتبی از محبت خدا برای انسان ممکن است، و کمال حقیقی و ارزش انسانی انسان به همین است که چنین رابطه ای با خدا داشته باشد.

اگر این ها واقعیت دارد، و انبیا آمده اند تا ما را به همان راهی ببرند که خودشان رفتند و به همان مقامی برسانند که خودشان به آن رسیدند، ما نیز باید طالب چنین مقولاتی باشیم. البته نمی گویم باید مثل آن ها بشویم؛ ما خیلی کوچک تر از این هستیم که بتوانیم به صورت صادقانه مرتبه اول محبت را داشته باشیم، و اگر همین مرتبه اول را داشته باشیم که مورد غضب الهی واقع نشویم، باید کلاهمان را به عرش بیاندازیم، ولی هستند بندگانی که همت هایی بلند و دل هایی پاک دارند، مسیر انبیا باورشان است، و می دانند کمال همین است و باید راه آن ها را رفت. البته رفتن این راه هیچ منافاتی با انجام وظایف اجتماعی و سیاسی ندارد؛ بت شکنی و به آتش افتادن حضرت ابراهیم – علیه السلام – نیز در همین مسیر بود. بندگی و محبت الهی در همه چیز سرایت می کند و همه جا جلوه هایش ظاهر می گردد؛ «حُبُ‏ اللهِ‏ إِذَا أَضَاءَ عَلَى سِرِّ عبدٍ أَخْلَاهُ عَنْ کُلِّ شَاغِلٍ وَ کُلِّ ذِکْرٍ سِوَى الله؛ [۶] ‏وقتی محبت خدا در دل فردی طلوع کند، او را از هر دل مشغولی باز می دارد».

 

ادامه مطلب ...

دنیا از نظر امام علی

امام علی (ع) می فرمایند: به دنیا به دید بی اعتنایی که بی میل به آن هستید نگاه کنید زیرا به خدا سوگند به زودی ساکنان زمین نقل مکان می کنند و آنان که با خوش گذرانی با کمال آسایش بسر می برند به سخت ترین شرایط گرفتار می آیند. آنچه در دنیا وجـود دارد به زودی مثل ایـن است کـه قبل نبوده است و آنچه از آخرت وجود دارد به زودی مثـل بـاقیها خواهد بود.
امام علی(ع) در خطبه هشتاد و دوم نهج البلاغه می فرمایند: «چگونه توصیف کنم سر منزلى را که ابتداى آن سختى و مشقت است و پایان آن فنا و نیستى، در حلال آن حساب است و در حرامش عقاب، ثروتمندش فریب مى‏ خورد و فقیر و گدایش محزون مى‏ گردد. چه بسیار کسانى که به دنبالش بدوند و به آن نرسند و چه ‏بسیار کسانى که رهایش سازند و به آنها روى آورد. هر کس با چشم بصیرت و عبرت به ‏آن بنگرد به او بصیرت و بینائى بخشد؟و آن کس که چشمش به دنبال آن باشد و فریفته آن گردد از دیدن حقایق نابینایش کند!

سید رضى مى ‏گوید: اگر خوب در این جمله امام(ع) «و من ابصر بها بصرته‏» (کسى که با چشم بصیرت‏ به آن بنگرد بینایش کند) تأمل شود، در آن معنى شگفت‏ آور و مقصود ژرفى یافت‏ خواهد شد که به پایانش نتوان رسید، مخصوصا اگر جمله‏ «من ابصر الیها اعمته‏» (کسى که منتهى‏ آرزوى خود را دنیا قرار دهد کورش خواهد کرد.) کنار جمله بالا گذارده شود، در این صورت‏ به خوبى فرق واضحى بین آن دو یافت‏ خواهد شد، فرقى روشن، شگفت‏ انگیز و آشکار!

در حقیقت دو جمله بالا (من ابصر بها بصرته...)اشاره به یک‏ مسئله مهم از جهان بینى اسلامى مى ‏کند و آن اینکه: دنیا و مواهب مادى این‏ جهان اگر «وسیله‏» باشند (همان طور که از جمله ‏«ابصر بها» استفاده مى‏ شود) باعث بصیرت و بینایى و نتیجه‏ هایى انسانى و مردمى است و اگر «هدف‏» نهایى ‏را دنیا تشکیل دهند باعث کوردلى و گمراهى خواهند شد. (آنچنان که از جمله‏ «ابصر الیها» استفاده مى‏ شود) در حقیقت تفاوت میان دنیاى مذموم و ممدوح‏ همان چیزى است که از «الیها» و «بها» استفاده مى‏ شود.

على(ع) فرمودند: در هر که شش خصلت جمع شود هیچ خواسته اى را براى رسیدن به بهشت و هیچ چیز را براى گریز از دوزخ رها نساخته است :1- کسى که خدا را بشناسد و اطاعتش کند 2 - شیطان را بشناسد و نافرمانیش کند 3 - حق را بشناسد و پیرو آن شود 4 - باطل را بشناسد و از آن بپرهیزد، 5 - دنیا را بشناسد و آن را دور بیفکند 6 - آخرت را بشناسد و آن را بطلبد.

مردى به على(ع) عرض کرد: اى امیرالمؤمنین دنیا را براى ما توصیف کن. حضرت فرمود: من برایت چه وصف کنم از خانه اى که هر که در آن تندرست است ایمنى ندارد، و هر که در آن بیمار است پشیمان است و هر که در آن فقیر است غمگین است و هر که در آن بى نیاز است گرفتار است. در حلال آن حساب و در حرام آن عذاب است. یک بار همین مطلب از على(ع) سؤال شد پس فرمود: سخن به درازا بگویم یا به اختصار؟ راوى عرض کرد: به اختصار، حضرت فرمود: حلال دنیا حساب دارد و حرام آن عذاب دارد.
  
ادامه مطلب ...

پیامک علوی

پیامک های علوی 



مکه پر شور و شعف/ کعبه می گیرد شرف 
قبله را قبله نما/ آمده میر نجف 





میلاد مظهر علم و عزت و عدالت و سخاوت و شجاعت، 
اسد الله الغالب، علی بن ابیطالب، مبارک باد. 





ناگهان یک صبح زیبا آسمان گل کرده بود 
خاک تا هفت آسمان، بغض تغزل کرده بود 
حتم دارم در شب میلادت، ای غوغاترین! 
حضرت حق نیز در کارش تأمل کرده بود 
هر فرشته، تا بیایی، ای معمایی ترین! 
بال های خویش را دست توسل کرده بود 




دل هر چه نظر به وسعت عالم تافت 
جز نور تو در عرصه ی آفاق نیافت 
هنگام نهادن قدم بر سر خاک 
دیوار حرم به احترام تو شکافت 





زان سبب ماه رجب ماه خداست 
که اندر آن میلاد شاه لافتی ست 
شد رخش از کعبه ظاهر، عقل گفت: 
" چون که صد آمد نود هم پیش ماست" 

 
ادامه مطلب ...

اسرار تکبیره الاحرام به زبان ساده و گویا

اسرار تکبیره الاحرام به زبان ساده و گویا


الله اکبر

خداوند بزرگ تر است( از آنکه در وصف بگنجد)

برای ورود به نماز، الله اکبر میگوییم؛ یعنی خداوند را از همه موجودات حسی و، عقلی، زمینی و آسمانی برتر می یابیم و دیگر دل از دنیا و مظاهر فریبنده آن می شوییم و همه کس جز او نزد ما کوچک میشود.

امام صادق علیه السلام میفرمایند:

همینکه در آغاز نماز تکبیر میگویی باید تمام هستی نزد تو کوچک باشد جز او.

و به راستی چرا چنین نباشد؟

مگرنه این است که اوست که هرچه اراده کند بی درنگ همان خواهد شد؟!

مگر نه این است که همه موجودات حتی جمادات فرمانبراویند؟!

مگر نه این است که اوست که پدیده هارا از نیستی به هستی می آورد؟! اوست که رزق و روزی و هدایت موجودات را به عهده دارد، اوست شفاگر بیماران، غنی کننده فقیران، خوارکننده مستکبران، عزیزکننده مستضعفان و اوست که همه خیرها و کمالات از اوست و سرانجام همه به سوی او باز خواهند گشت.

اگر خدا چنین بزرگ است، پس با صلابت خواهیم گفت همه طوغات ها و مستکبرا ن کوچک و بی مقدارند.

اگر خدا چنین بزرگ است، پس دستورات و فرمان های او نیز بزرگ است و اگر دیگران درمقابل او هیچند، پس دستورات و فرمان های آنان نیز هیچند.

پس دیگر به فرمان شیطان، به فرمان مکتب های انحرافی و به فرمان دوست و رفیق بریده از خدا حرکت نخواهیم کرد.

 

منابع :

کتاب پرتوی از اسرار نماز صفحه151

کتاب راه آسمان3

تدوین:وبلاگ نمازی سرشار از نیاز

اهمیت نماز از نظر حضرت زهرا(س)


در کتاب سفینه البحار چنین آمده است:

از فاطمه زهرا سلام الله علیها دخت پیامبر گرامی اسلام روایت شده که از پدر بزرگوارشان رسول خدا صلی الله علیه و آله پرسیدند:"پدر جان! زنان و مردانی که در نماز خود سهل انگاری می کنند، چه کیفری دارند؟


رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمودند: فاطمه!مردان وزنانی که درنماز خود سهل انگاری می کنند خداوند آنان را به ١٥کیفر مبتلا می سازد. ٦کیفر دنیوی ، ٣کیفر هنگام مرگ ، ٣کیفر در قبر ، ٣کیفر در قیامت هنگام برانگیخته شدن از قبر دامنگیر می شود.


کیـفرهای دنـیوی

1- خداوند برکت را از عمر او بر می دارد

2- از برکات روزی اومی کاهد

3- خدای والا نورایت چهره شایستگان را از صورتش می زداید.

4- هرکاری انجام دهد ،برای آن پاداشی به او نمی دهد.

5- دعایش به آسمان بالا نمی رود

هنگام مرگ

6- دعای خیر شایستگان او را در برنمی گیرد.

7- با خواری و ذلت می میرد.

8- در حال گرسنگی جان می دهد.

9- تشنه کام از دنیا می رود و اگر از همه نهرهای دنیا آب بیاشامد،عطش اوفرونخواهد نشست.

در قـبـر

10-خداوند فرشته ای را بر او می گمارد تا در قبر،او را آزار و شکنجه دهد

11-قبر بر او تنگ می گردد.

12-قبرش را تاریکی فرا می گیرد.

در قیامت آن گاه که از قبرش برانگیخته می شود

13-خداوند فرشته ای را بر او می گمارد تا او را در برابر دیدگان مردم به صورت روی زمین بکشد.

14-وی را سخت حسابرسی می کند.

15-به اونظر رحمت نخواهد داشت و وی را پیراسته نمی گرداند و عذابی دردناک در انتظار او است.